مُهر دهان
زني مي خواست در ماه شعبان از بزازي پارچه اي نسيه بخرد به وعده ي ماه رمضان. بزاز گفت: «مي ترسم كه خُلف وعده كني.» زن گفت: «سوگند به مُهر دهانم كه خلف وعده نخواهم كرد.» بزاز پرسيد: «كدام مُهر؟» زن جواب داد: « قضاي رمضان سال گذشته را روزه دارم.» بزاز گفت: «تو كه قرض خدا را يازده ماه نگاه داشته اي، پول مرا چگونه پرداخت خواهي كرد؟»
…………………………………………………
داوري هاي عجيب تاريخ، برگزيده اي از داوري هاي گوناگون تاريخ جهان، منوچهر حقگو، تهران، انتشارات سنايي، 1379، صفحه 38